English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4675 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
arresting system purchase element U وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting sheave U پل مهار هواپیما
barricading U مهار هواپیما سد جاده
barricade U مهار هواپیما سد جاده
barricades U مهار هواپیما سد جاده
tie down U مهار هواپیما یا کشتی
barricaded U مهار هواپیما سد جاده
aircraft arresting U دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting hook U قلاب مهار هواپیما
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
arresting sheave U ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting system payout U بازده سیستم مهار هواپیما
arresting net stanchion U قلاب تور مهار هواپیما
hook cable U کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
blocking and chocking U مهار بار روی وسیله ترابری
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
airborne alert U اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
aircraft plotter U وسیله ناوبر هواپیما
noncrew U خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
air distance U مسافت طی شده به وسیله هواپیما
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
ties U متصل کردن مهار کردن مهار
tie U متصل کردن مهار کردن مهار
cargo tie down point U محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
rudders U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudder U سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
appliances U هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
azimuth micrometer U وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما
strafing U به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
appliance U هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
controlling U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
homologate U اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
clamping U مهار کردن
chucking U مهار کردن
clamp U مهار کردن
chucked U مهار کردن
clamps U مهار کردن
chucks U مهار کردن
chuck U مهار کردن
clamped U مهار کردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
restrains U نگهداشتن مهار کردن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic U مهار کردن خودکار
bolster plate U صفحه برای مهار کردن
bindings U مهار کردن بار در روی پالت
stanchion U مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
binding U مهار کردن بار در روی پالت
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
controlling U کنترل کردن مهار کردن
controls U کنترل کردن مهار کردن
control U کنترل کردن مهار کردن
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
accommodated U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
provide U اماده کردن
make ready U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
preparation U اماده کردن
preparations U اماده کردن
to string up U اماده کردن
get ready U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
prepares U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
draft U اماده کردن
harness U اماده کردن
prepare U اماده کردن
preparing U اماده کردن
provides U اماده کردن
drafted U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
readied U اماده کردن
belay U اماده کردن
setting up U اماده کردن
primed U اماده کردن
sets U اماده کردن
primes U اماده کردن
supplied U اماده کردن
set U اماده کردن
supplying U اماده کردن
drafts U اماده کردن
supply U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
readying U اماده کردن
prime U اماده کردن
ready U اماده کردن
confect U اماده کردن
readies U اماده کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
knock up U سردستی اماده کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
knock-ups U سردستی اماده کردن
trained U اماده کردن اسب
train U اماده کردن اسب
trains U اماده کردن اسب
set up U اماده تیراندازی کردن
fitting out U اماده کردن ناو
to fit with U اماده کردن برای
do up U اماده استفاده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
gear U کردن اماده کارکردن
forearm U قبلا اماده کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
geared U کردن اماده کارکردن
gears U کردن اماده کارکردن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
get ready U اماده شدن حاضر کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
make ready U اماده شدن حاضر کردن
spots U کشف کردن اماده پرداخت
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
marshaling U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com